مدیریت استراتژیک چیست؟ این سوال شاید خاطر بسیاری از مدیران تازهکار را درگیر کرده باشد. در جواب باید گفت که مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیمها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین میکند. مدیریت استراتژیک یا همان مدیریت راهبردی از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی)، تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل تشکیل شده است. تغییرات در محیط کسب و کار باعث میشود که برای موفقیت، به طور مکرر و مداوم نیاز به تغییر و بهروز رسانی استراتژیها باشد.
محتویات این مقاله
بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصتها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.در واقع مدیریت استراتژیک یک نقشه جامع برای موفقیت در آینده برای هر کسب و کار ایجاد میکند. در این مقاله، با تعریف مدیریت استراتژی آشنا خواهیم شد و البته مراحل مدیریت استراتژیک را نیز در کنار هم بررسی خواهیم کرد؛ به علاوه چند مثال برای مدیریت استراتژیک نیز ذکر خواهیم کرد پس با ما همراه باشید.
دوره های رایگان دکتر افشین فاتح
آشنایی با مدیریت استراتژیک
پیش از هر چیز، ابتدا باید بدانیم که استراتژی چیست و تدوین آن به چه معناست؟ مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. تدوین استراتژی شرکت به معنای شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت از جمله فعالیتهایی است که در مدیریت استراتژیک انجام میشود. تعریف بالا، میتواند پاسخی برای سوال «استراتژی چیست» هم باشد. عامل کلیدی که در شکست یا موقیت یک شرکت موثر است استراتژی و محوه مدیریت آن شرکت است.
اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا در آید. ارزیابی استراتژیها بدان سبب باید استراتژیهای را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمیتواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون میشود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود. مدیریت استراتژیک به شرکتها و کسب و کارها کمک میکند که در بازار کشوری و جهانی پیشرو و موفق باشند.
مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد. مزایای مدیریت استراتژیک شامل مشخص و روشن بودن مسیر، تصمیمات آگاهانه، مزیت رقابتی، تطبیق پذیری، بهبود عملکرد، مدیریت ریسک و نوآوری و رشد شود.
مسیر مشخص و روشن: مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا با تعیین چشم انداز، مأموریت و اهداف خود، جهت و هدف مشخصی را ایجاد کنند. تلاشهای کارکنان را در جهت اهداف مشترک هماهنگ میکند و تضمین میکند که همه در جهت اولویتهای استراتژیک یکسانی کار میکنند.
تصمیمگیری آگاهانه: سازمانها با تدوین یک برنامه استراتژیک میتوانند بر اساس تجزیه و تحلیل کامل عوامل داخلی و خارجی تصمیمات آگاهانه بگیرند. مدیریت استراتژیک چارچوبی را برای ارزیابی گزینهها، اولویت بندی ابتکارات و تخصیص موثر منابع فراهم میکند.
مزیت رقابتی: مزیت رقابتی یکی از ویژگیهای مثبت مدیریت استراتژیک است که باعث میشود تا نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای منحصر به فرد هر سازمان مشخص شود. با استفاده از مزیتهای رقابتی خود و پرداختن به حوزه های بهبود، سازمانها میتوانند خود را از رقبا متمایز کرده و مزیت رقابتی به دست آورند.
تطبیق پذیری: شناسایی تغییرات در محیط کسب و کار، روندهای صنعت و پویایی بازار و پاسخ صحیح به آنها تطبیق پذیری است؛ که سازمانها را قادر میسازد تا به شکل پیشگیرانه عمل کنند.
بهبود عملکرد: مدیریت استراتژیک موثر با تعیین اهداف روشن، نظارت بر پیشرفت و ارزیابی نتایج منجر به بهبود عملکرد سازمانی میشود. این به سازمانها کمک میکند تا شاخصهای کلیدی عملکرد را ردیابی کنند، زمینههای بهبود را شناسایی کنند و رشد و نوآوری مستمر را هدایت کنند.
مدیریت ریسک: مدیریت استراتژیک شامل ارزیابی ریسکها و توسعه برنامههای احتمالی برای کاهش تهدیدات احتمالی برای سازمان است. با شناسایی زودهنگام ریسکها و اجرای استراتژیهای کاهش ریسک، سازمانها میتوانند انعطاف پذیری خود را افزایش داده و تاثیر چالشهای پیش بینی نشده را به حداقل برسانند.
نوآوری و رشد: مدیریت استراتژیک سازمانها را تشویق میکند تا فرصتهای جدید را کشف کنند، نوآوری کنند و ابتکارات رشدی را دنبال کنند که با اهداف بلندمدت آنها هماهنگ باشد. چارچوبی برای شناسایی روندهای نوظهور، توسعه محصولات یا خدمات جدید و گسترش به بازارهای جدید فراهم میکند.
ویژگیهای مدیریت استراتژیک چیست؟
حال که میدانیم استراتژیک یعنی چه، بهتر است به سراغ ویژگیهای آن برویم. مدیریت استراتژیک، ویژگیهایی را که مدیریت کلی داراست در بر میگیرد، اما متفاوت از این ویژگیها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است میتوان بحث کرد.
قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است. به عبارت دیگر، انتخاب استراتژی را مدیران بلندپایه انجام میدهند.
معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این میاندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد. از همین روی، میتوان گفت که نمونه استراتژی تدوین شده سازمان، یادگیری متفاوت است.
مدیریت استراتژیک، سازمان را به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند باید هم بستگی و تعامل داشته باشند. در محیط هر تغییری صورت میگیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب میکند.
مدیریت استراتژیک، یا همان مدیریت استراتژی، مدیران رده پایین را راهنمایی میکند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهای داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای شروع حرکت را تعیین میکند.
5 مرحله توسعه استراتژی های مدیریت
- تعیین هدف
- تحلیل موقعیتی
- تدوین استراتژی
- اجرای استراتژی
- ارزیابی و کنترل
فواید مدل پنج مرحله ای در دقیق بودن آن نهفته است. با تمرکز بر هدف گذاری و تجزیه و تحلیل برای درک نیازهای شغلی، مدل تضمین می کند که استراتژی های حاصل شده هر دو واقع گرایانه بوده و با نقاط قوت، ضعف و محیط کار سازمان کاملاً گره خورده است. این مدل به عنوان یک فعالیت مداوم در نظر گرفته شده است، و درسهایی که از مرحله ارزیابی گرفته شده است، به اهداف آینده تبدیل می شود. مقابل رقبای خود قرار دهد.
این تعاریف و توصیفات اذعان میدارند که برای شناخت صفر تا صدی سازمان، لازم است که تحقیقات بسیاری به عمل بیاید. این تحقیقات، خود نیازمند استراتژیهای جداگانه هستند و اگر سوال شود که در مدیریت راهبردی، استراتژی تحقیق چیست، میتوان موارد فوقالذکر را در جواب، ارائه داد.
برای مطالعه بیشتر مقاله استراتژی کسب و کار را مطالعه کنید.
تعیین و تنظیم هدف: شفاف سازی چشم انداز
اکنون کسب و کار شما کجاست و کجا می خواهد باشد؟ این نقطه شروع تنظیم هدف است. ایده این است که:
اهداف اصلی یا اهداف شرکت (ماموریت، چشم انداز، ارزشهای اصلی، مناطق تمرکز استراتژیک)
روند چگونگی تحقق هر هدف (بهبود استانداردهای ارائه خدمات، شکستن بازارهای جدید، کاهش هزینهها، بهبود نتایج، کاهش ریسک، بهبود روابط تیمی و غیره.)
مشخص باشند.
کارت امتیازی متوازن ابزاری مفید برای تعیین هدف است. این یک تصویر دیداری از حدود 10 تا 20 مورد از اهداف است که کسب و کار قصد دستیابی به آنها را دارد. اهداف در چهار دسته قرار میگیرند:
مشتری (بهبود وفاداری، رضایت یا تکرار مشاغل)
مالی (اهداف درآمد، بازده سرمایه گذاری)
داخلی (بهره وری، مدیریت ریسک، کیفیت، نوآوری و سایر قابلیت های تجاری)
رشد / یادگیری (فرهنگ سازمانی، مشارکت و توسعه مهارتهای کارکنان)
ایده این است که نقاط مختلف بین اهداف بزرگ و عناصر عملیاتی را به هم مرتبط کنید، بنابراین می توانید برنامه های عملی خاصی را برای بخش ها، کارکردهای کاری و تیم های خود تهیه کنید.
تجزیه و تحلیل وضعیت: کجای بازار هستید؟
تجزیه و تحلیل وضعیت
محیط داخلی شرکت (منابع، نقاط قوت و ضعف و… که عوامل داخلی در مدیریت استراتژیک به شمار میروند)
محیط بیرونی (وضعیت صنعت، تنظیم مقررات، شرایط اقتصادی، بازار کار و غیره)
رقابت را ارزیابی می کند تا تصویر واضحی از وضعیت سازمان در بازار ارائه دهد
مراحل پیاده سازی مدیریت استراتژیک، با انجام این موارد آغاز میشود: تجزیه و تحلیل SWOT ، نگاهی به نقاط قوت شرکت (به عنوان مثال دارایی، منابع، دانش، شهرت مثبت) ، ضعف ها (به عنوان مثال هزینه های بالای تولید، خط سرویس محدود، بودجه محدود بازاریابی) ، فرصت ها (به عنوان مثال مشوق های دولت، مشارکت تجاری محلی، رشد شدید بازار) و تهدیدات (به عنوان مثال تخفیف رقبا، افزایش هزینه های تأمین کننده، فناوری و سیستم های منسوخ شده). هنگام انجام تجزیه و تحلیل SWOT، به عوامل داخلی و خارجی توجه می کنید تا عوامل مهم موفقیت شرکت و سودآوری بالقوه شرکت را کشف کنید.
تدوین استراتژی: انتخاب بهترین استراتژی
پشت سر گذاشتن مراحل تدوین استراتژی، اولین مرحله در فرایند مدیریت استراتژیک است. در حقیقت فرایند انتخاب بهترین و مناسب ترین دوره اقدام برای رسیدن به یک هدف هستند. بیشتر مشاغل میتوانند به روشهای مختلفی برای رسیدن از نقطه A(جایی که اکنون آنها هستند) تا نقطه ( B جایی که می خواهند باشند) فکر کنند، اما برخی گزینه های جایگزین از نظر هزینه، پذیرش و عملکرد بهتر از سایرین خواهند بود.
در هنگام انتخاب استراتژی به تعیین نقاط پایانی سخت فکر کنید. این ایده خوبی است که برخی از اعداد یا اهداف دیگر را بر روی هدف تثبیت کنید تا بتوانید عملکرد خود را ارزیابی کنید زیرا وزن خود را در مقابل گزینه دیگر قرار میدهید. بنچمارک (تحقیق و تجربه اندوختن) ابزاری مفید است. این به شما امکان میدهد برای ارزیابی عملکرد برخی از معیارهای کمی و کیفی به توافق برسید.
به عنوان مثال برای تدوین استراتژی، مواردی مانند واحدهای فروخته شده، درآمد، سود خالص، بازده سرمایه گذاری، کسب هر سهم و هزینه تولید (معیارهای کمی) و همچنین انعطاف پذیری، پاسخ به تغییر، کسب مهارت، سنجش انگیزه کارمندان و سایر موارد (کیفی شاخص.)
اجرای استراتژی: زمان عمل
قبل از هر چیز، باید بررسی کنیم که اصلا اجرای استراتژی چیست و چه مفهومی دارد. استراتژی ها فقط ایده هستند تا زمانی که آنها را عملی کنید. در مرحله اجرا، استراتژیهای مدیریتی را که تدوین کرده اید را عملیاتی میکنید. این شامل تعیین فعالیتهای عملیاتی خاص، ایجاد یک بازه زمانی واقعی برای عملکرد وظیفهای و اختصاص بودجه به هر قسمت از کار است.
مدیرانی که وقت و تلاش زیادی را برای انتخاب راهبرد صحیح اختصاص دادهاند و مراحل مدیریت راهبردی را با دقت و بدون نقص مشخص کردهاند، ممکن است احساس کنند که هر دلیلی برای اطمینان به موفقیت استراتژی را دارند، اما، در واقع، اجرای فرایند پیچیده است. ممکن است تعهد ضعیف در سطح ارشد، فشار بودجه یا ابهام در عملکردهای شغلی وجود داشته باشد. ممکن است عدم پاسخگویی یا مقاومت در برابر تغییر وجود داشته باشد. هر چه چالشی باشد، باید به مردم در همه سطوح با استراتژی همسو شوید. مراحل اجرای استراتژی از اهمیت زیاد برخوردار است، برخی از نکات مربوط به آن، شامل موارد زیر هستند:
به طور گسترده ارتباط برقرار کنید.
از وظایف و مسئولیتهای کاملاً مشخص اطمینان حاصل کنید تا همه بدانند که از آنها چه انتظاری میرود وچه کارهایی باید انجام شود.
تمرکز خود را بر اجرای مداوم فعالیتها بگذارید.
روحیه تیم را ارتقا دهید (همه ما در این جمع هستیم.)
روند کار را به طور کامل کنترل کنید، به طوری که انحراف از اهداف زودهنگام تشخیص داده شود و اقدامات متقابل به سرعت اعمال شود.
ارزیابی استراتژی: آیا کار کرده است؟
مرحله آخر فرایند مدیریت استراتژیک، چگونگی تأثیرگذاری استراتژیهای شما در دستیابی به نتایج مطلوب را روشن می کند. اگر استراتژی مطابق آنچه انتظار میرود کار میکند. در بدترین حالت، شما باید به مرحله تعیین هدف برگردید و با توجه به نتایج خود، برنامههای خود را مجدداً چارچوب بندی کنید.
اولویت بندی مهم است. بیشتر مشاغل به دلیل تقاضای زمان و منابع خود، استراتژیهای مدیریتی بیشتری را نسبت به آنچه در هر زمان ممکن اجرا میشوند، ایجاد میکنند. اولویت بندی یک تکنیک اساسی است که به شما امکان میدهد استراتژیهای خود را از نظر ارزش آنها در سازمان رتبه بندی کنید و تصمیم بگیرید که ابتدا چه کاری انجام میشود. آیا با تلاش برای پیاده سازی بیش از حد بسیاری از استراتژیها به طور همزمان، بیش از حد به آن توجه کردهاید؟ آیا به دلیل اولویت بندی ضعیف شکست خوردید؟
تأثیرات مدیریت استراتژیک بر عملکرد کدامند؟
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک میپردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمانهاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مبتنی بر عملکرد آن دارد.
برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید. شرکتهای کوچک در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند.
مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدمهای بعدی را برنامه ریزی کنند.
انواع استراتژی مدیریت کدامند؟
داشتن اهداف مشخص برای آینده ابزار مفیدی برای موفقیت هر سازمان است و با استفاده از مدیری استراتژیک تایین میشود. چندین نوع مدیریت استراتژیک وجود دارد که سازمانها میتوانند بر اساس اهداف، صنعت و چشم انداز رقابتی خود اتخاذ کنند. در اینجا چند نوع متداول مدیریت استراتژیک آورده شده است:
مدیریت استراتژیک کلاسیک
این رویکرد یکی از قدیمیترین نوع مدیریت استراتژیک است؛ که شامل فرآیندی سیستماتیک از تعیین اهداف، تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی، تدوین استراتژیها، اجرای برنامهها و نظارت بر عملکرد است. این نوع از مدیریت استراتژیک بر برنامه ریزی بلند مدت و تصمیم گیری ساختاریافته تاکید دارد. استفاده از مدیریست استراتژیک کلاسیک برای کسب و کارهایی که پیچیدگی کمتری دارند استفاده میشود.
نیروهای پنج گانه پورتر
این رویکرد که توسط مایکل پورتر ابداع شد، نیروهای رقابتی در یک صنعت را تجزیه و تحلیل میکند تا جذابیت صنعت را تعیین کند و استراتژیهایی برای مزیت رقابتی ایجاد کند. این پنج نیرو شامل رقابت میان رقبای موجود، تهدید شرکتهای جدید، قدرت خریداران، قدرت تامین کنندگان و تهدید محصولات یا خدمات جایگزین میشود. این پنج عامل میتوانند موقعیت شما در بازار را تحت تاثیر قرار بدهند.
مدیریت استراتژیک تحلیل SWOT
تحلیل SWOT با بررسی قوتها، ضعفها، فرصتها، تهدیدها یک ابزار مدیریت استراتژیک محبوب است که به سازمانها کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف داخلی و همچنین فرصتها و تهدیدهای خارجی را ارزیابی کنند. این نوع از مدیریت استراتژیک برای رشد و حرکت رو به جلو سازمانها بسیار موثر است.
استراتژی مدیریت چیست؟
استراتژی یا استراتژیک مدیریت نیز مفهوم دیگری است که باید از آن آگاهی داشته باشیم. هرکسی که می خواهد سازمانی را با خیال راحت و با موفقیت در آینده هدایت کند، به ” استراتژی” نیاز دارد. صرف نظر از نوع سازمان یا وضعیت اقتصاد، یک استراتژی روشن، احتمال دستیابی به موفقیت را افزایش میدهد، اما این اصطلاح تعریف شده است.
استراتژیهای مدیریت، در بیشتر موارد، یک سری تکنیکها برای کنترل و هدایت مشاغل برای دستیابی به مجموعهای از اهداف از پیش تعیین شده هستند. آنها شامل استراتژیهایی برای تعیین هدف، رهبری، اداره تجارت و فعالیت های عملیاتی هستند.
استراتژیهای مدیریت کارآمدی وجود دارند، زیرا در دراز مدت، سازمانها تنها میتوانند در صورت داشتن یک استراتژی روشن و کارآمد و استراتژی در کل شرکت، به عملکرد برتر برسند. در غیر این صورت ، کشتی بدون هیچ جهت مشخص، به طور بالقوه به سمت یخ کوهنوردی حرکت میکند. استراتژی پایه و اساس موفقیت را توسط:
تعیین اهداف سازمان
تعیین جدول زمانی برای دستیابی به آن اهداف؛ کوتاه مدت ، میان مدت یا بلند مدت
تأمین منابع لازم برای انجام آن اهداف
ایجاد یک حس روشن برای شرکت و کارمندان آن
کارکنان بهتر میتوانند ببینند که فعالیتهای روزانه آنها در برنامه سازمانی چگونه است. تأمین ثبات و نظم و انضباط به روشی که مدیران، مدیریت میکنند. به مدیران اجازه میدهد تا خود را در شرایط نامعلوم مانند افزایش دیجیتالی شدن یا تغییر نظارتی قرار دهند.
نحوه تکامل مدیریت استراتژیک چگونه است؟
مدیریت استراتژیک طی چهار مرحله تکامل مییابد:
مرحله ۱) برنامه ریزی مالی اساسی
با هدف اعمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجهها.
مرحله ۲) برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی
با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳) برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک)
با هدف تأمین خواستهها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک. (البته باید بدانیم که محیط خارجی سازمان چیست. هرچیزی که خارج از سازمان باشد و بر فعالیتها و اهداف آن تاثیر بگذارد، محیط خارجی نام دارد.)
مرحله ۴) مدیریت استراتژیک
با هدف کسب مزیت رقابتی و آیندهای موفق از طریق مدیریت تمام منابع
هیچ الگوی جهانی برای توسعه استراتژی های مدیریت وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، نمونه برنامه ریزی استراتژیک یک سازمان، بدون شک با سازمان دیگر تفاوت دارد.
مفهوم استراتژی چیست؟
اینکه بپرسیم استراتژی چیست، بسیار اهمیت دارد. هر کاری که یک مدیر انجام دهد، یا آگاهانه برای دستیابی به اهداف سازمان، کاری انجام ندهد، یک استراتژی است. این طرح را برای آنچه سازمان انجام خواهد داد، چه نوع شغلی را میخواهد داشته باشد؟ چگونه تصمیم میگیرد؟
چگونه نقاط قوت خود ر ا بهینه کرده، از تأثیر نقاط ضعف آن میکاهد؟ چگونگی رفتار نسبت به مشتریان، کارمندان و ذینفعان، و موارد دیگر. طبق این تعریف، به طور مثال برنامه ریزی استراتژیک یک شرکت تولیدی، به طبع از کسب کارهای دیگر متفاوت است.
در این تعریف گسترده، ویژگیهای مدیریت استراتژیک، به شکل زیر برشمرده شدهاند:
ویژگی اول، یک استراتژی به جای وقایع یکبار یا روتین، با اهداف بلند مدت روبروست. به عنوان مثال، استراتژیهای مدیریت راههایی را برای بررسی و رفع علت اصلی مشکلات تدوین میکند تا کسب و کار بتواند عملکرد خود را با گذشت زمان بهبود بخشد، نه اینکه فقط در صورت بروز مشکلات عیب یابی مشکلات فردی را ایجاد کند.
ویژگی دوم، یک استراتژی، نقشه راه مشخصی را برای شرکت از جایی که اکنون قرار دارد به جایی است که میخواهد در آینده باشد، باید ارتباط مستقیمی بین استراتژی و هدف مورد نظر خود داشته باشد.
ویژگی سوم، یک استراتژی رفتار احتمالی رقباست، مشتریان و کارمندان را در نظر بگیرید، سازمانها نمیتوانند آینده را پیش بینی کنند، اما با پیش بینی اینکه مشتریان و رقبا در آینده چه کاری انجام میدهند، کسب و کار می تواند تلاش کند تا خود را در پنج مرحله از برنامه ریزی استراتژیک قرار دهد.
هیچ الگوی جهانی برای توسعه استراتژیهای مدیریت وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، نمونه برنامه ریزی استراتژیک یک سازمان، بدون شک با سازمان دیگر تفاوت دارد.
منابع مشترک خطا در استراتژیها
تمایل شدید برای رسیدن به یک هدف، استراتژی مناسبی را ایجاد نمیکند، این امر باعث میشود تا تبدیل به آرزوی دست نیافتنی شود. باید بین هدف و استراتژی که برای دستیابی به آن تدوین میکنید، یک ارتباط واضح و منطقی برقرار شود. اگر شما یک تحلیل وضعیتی داشته باشید و هنوز شکافها و ضعفهایی در استراتژی وجود داشته باشد، هنوز آماده اجرای آن نیستید.
منبع خطای دیگر تفکر درون است. این اتفاق میافتد هنگامی که شرکتها در درجه اول به جنبه فنی محصول خود نگاه میکنند و از توجه کافی به بازار و مشتریان خودداری میکنند. به این ترتیب “شیرهای طلایی” ساخته میشود (محصولاتی نوآورانه اما فقط برای مصرف کنندگان بسیار گران است). اگرچه نوآوری منبع مهمی از مزیت رقابتی است، استراتژی مانند این میتواند از اولویتهای مشتری خارج باشد.
مطمئناً باید یک استراتژی خوب برای بخشها و کارکردهای فردی شکسته شود تا هر منطقه عملکردی آنچه را که از آن انتظار میرود بفهمد. اما اگر در سطح دپارتمان شروع کنید و سعی کنید قطعات پازل را در کنار هم قرار دهید، یک احتمال مناسب وجود دارد که قطعات کنار هم مناسب نباشند. در نتیجه، یک استراتژی منسجم نیست، بلکه یک تکه از سیاستهایی است که بدون هیچ گونه حس انسجام در کل سازمان بریده و دوخته میشوند. مفاهیم مدیریت استراتژیک نقشه راه را برای سازمان فراهم میکند تا بتواند خود را به سمت بازار و مصرف کنندگان متمرکز کند و پیروزی استراتژی مناسب برای موفقیت کسب و کار را تضمین کند. این امر باید منجر به منافع مالی و غیر مالی برای تجارت شود.
به طور کلی، شرکتهایی که در مدیریت استراتژیک فعالیت میکنند، باید انتظار داشته باشند که بدون برنامه استراتژیک سود بیشتری از شرکتهایی که پیش رو هستند، سود ببرند. تصمیم گیری هنگامی که میدانید هدف از تصویر بزرگ چیست، بسیار سادهتر است. برعکس، شرکتهایی که هیچ استراتژی مدیریتی معنی داری ندارند، اغلب با جزییاتی که در طرح بزرگ امور مهم نیستند، مورد تقابل قرار میگیرند.
از منظر غیر مالی، سازمانهایی که درگیر برنامه ریزی استراتژیک هستند از رقبای خود و تهدیدهای خارجی که با مشاغل مواجه هستند آگاهی بیشتری دارند. آنها میدانند نقاط قوت داخلی آنها کجاست و پیوند بین عملکرد مدیران و بهره وری کارکنان را میفهمند. مدیریت استراتژیک نظم و ترتیب فعالیتهای سازمان را به ارمغان میآورد، بنابراین میتواند به طور سیستماتیک به سمت موفقیت سوق یابد.
در پایان، بد نیست که نیم نگاهی به بهترین کتاب های مدیریت استراتژیک که در بازار موجود هستند، داشته باشیم:
- قوی سیاه اندیشهورزی پیرامون ریسک از نسیم نیکلاس طالب
- ذهن استراتژیست از سید حسین جلالی و مجتبی لشکر بلوکی
- استراتژی اقیانوس آبی از دابلیون چان کیم، ترجمه رنه مابورنیا و…
سوالات متداول
1- منظور از تدوین استراتژی چیست؟
به زبان ساده، به این معناست که خط مشی و اهداف شرکت مشخص شود؛ تهدیدها و فرصتهای موجود، نقاط قوت و ضعف شرکت شناسایی شود و از اطلاعات به دست آمده، در جهت پیشبرد و پیشرفت استفاده شود.
2- مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟
تدوین استراتژی و مدیریت استراتژیک سازمان، باعث چارچوب دادن به فعالیتها میشود، موجب نوآوری و خلاقیت میشود و راه سازمان را برای موفقیتهای آتیف هموار میکند.
3- ویژگیهای مدیریت استراتژیک چیست؟
مهمترین ویژگی مدیریت استراتژیک، این است که توسط مدیران بلندپاینه انجام میشود. مدیران پایین رده را راهنمایی میکند، تعامل سازمان را با محیط بیرون حفظ میکند و اهداف و آینده سازمان را مشخص میکند.
4- تدوین استراتژی به چه معناست؟
برای تدوین استراتژی سازمان، ابتدا باید عوامل بسیاری را از جمله عوامل بیرونی، محیط داخلی سازمان، تواناییها و اهداف خود را در نظر بگیریم. بعدا با توجه به هدف تعیین شده و قابلیتهای موجود، نقشهی راهی طرح کنیم. به این کار، تدوین استراتژی گفته میشود.