جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

10 تفاوت کلیدی بین رهبری و مدیریت

بسیاری از مدیران تصور می کنند که در نقش یک رهبر در شرکت و سازمان خودشان حضور دارند، اما ممکن است این موضوع، خیلی هم درست نباشد! بین رهبری و مدیریت، تفاوت های مشخصی وجود دارد. این تفاوت نه تنها در قالب تعاریف استاندارد، بلکه در نحوه مدیریت یا رهبری یک تیم توسط یک فرد نهفته است. در این مقاله، به 10 تفاوت رهبری و مدیریت اشاره می‌کنیم تا بتوانید این موضوع را بهتر درک کرده و ببینید که شما به عنوان مدیر، در نقش رهبری تیم تان هستید یا صرفا یک مدیر توانمند…

فرم تقاضای دریافت مشاوره رشد کسب و کار

 

تعاریف: رهبر در مقابل مدیر

قبل از اینکه به تفاوت‌های بین رهبری و مدیریت بپردازیم، اجازه دهید به چند تعریف استاندارد از یک رهبر و مدیر نگاهی بیندازیم.

از آنجایی که اصطلاحات مختلف می توانند تفسیرهای متفاوتی داشته باشند، ما چند تعریف استاندارد را انتخاب کرده ایم که مرتبط با موضوع این موصوع هستند و آنها را برای شما شرح خواهیم داد.

  • یک رهبر:

«کسی که گروهی از مردم، به ویژه رئیس یک کشور، یک سازمان و غیره را رهبری می کند».

فرهنگ لغت آکسفورد

“شخصی که کنترل یک گروه، کشور یا موقعیت را در دست دارد”.

بیشتر بدانید: 10 نکته برای تسلط بر مدیریت زمان در محل کار

فرهنگ لغات کمبریج

«رهبری یعنی شخصی که دارای اقتدار یا نفوذ فرماندهی است.»

  • یک مدیر:

«شخصی که مسئولیت اداره یک تجارت، مغازه/فروشگاه یا سازمانی مشابه یا بخشی از آن را بر عهده دارد».

فرهنگ لغت آکسفورد

“کسی که مسئول مدیریت یک سازمان است.”

فرهنگ لغات کمبریج

“کسی که کار یا حرفه اش مدیریت است.”

بیشتر بدانید: وقتی کارمند اشتباه میکند، باید چه واکنشی نشان داد؟

10 نکته کلیدی تفاوت رهبری و مدیریت

با توجه به تعاریف استاندارد فوق، ممکن است متوجه شده باشید که بین رهبری و مدیریت تفاوت‌های کلیدی وجود دارد، به‌ویژه از نظر نحوه «تأثیرگذاری» هر دو بر زیردستان. بیایید این تفاوت ها را با جزئیات بیشتری باز کنیم.

1. رهبران، مدیران تیم ها را مدیریت می کنند.

در حالی که یک رهبر ممکن است نمونه باشد و بر زیردستان و همکاران تأثیر بگذارد، یک مدیر ممکن است به سادگی تیم ها را به روشی استاندارد مدیریت کند. به عنوان مثال، مدیری که توسط همتایان و زیردستان به عنوان فردی با قابلیت های رهبری واقعی شناخته نمی شود، ممکن است بیشتر به عنوان یک مربی از او یاد شود، که برنامه ها را سازماندهی، وظایف را تعیین و گزارش ها را به مدیریت ارشد ارسال می کند.

 

برعکس، ممکن است یک رهبر به عنوان کسی دیده شود که زیردستان خود را راهنمایی می کند، سخت ترین و چالش برانگیزترین وظایف را بر عهده می گیرد و برای تیمش تلاش می کند تا با سخت کوشی، هوش و مهارت های او مطابقت داشته باشند.

2. رهبران الهام بخش عمل هستند، مدیران فعالیت ها را مدیریت می کنند.

در حالی که یک رهبر ممکن است تیم خود را برای ارائه ایده‌های جدید، بهبود کیفیت کار و تکمیل وظایف تحت ضرب‌الاجل‌های چالش برانگیز تشویق کند، یک مدیر ممکن است رویکرد مکانیکی تری داشته باشد.

یک مدیر ممکن است به سادگی تیمی را مدیریت کند که بر اساس یک روال مشخص و بر اساس وظایف محول شده، حتی با انگیزه کم یا محدود کار می کند.

بسیاری از مدیران، همچنین با معضل ناتوانی در الهام بخشیدن به تیم خود و حتی ناتوانی در حفظ نظم و انضباط روبرو هستند که منجر به عصبانیت، سیاست های اشتباه، تاخیرهای غیرضروری و کاهش کیفیت کار ارائه شده توسط یک تیم می شود.

بیشتر بدانید: 10 چالش اصلی برای شروع یک کسب و کار(بخش دوم)

3. رهبران نوآوری می کنند، مدیران سازماندهی می کنند.

یکی از ویژگی های کلیدی که رهبران را از مدیران متمایز می کند، توانایی آنها در نوآوری و ارائه روش های جدید و بهبود یافته برای سازماندهی وظایف است.

بسیاری از تکنیک های مدیریت کیفیت جامع، منجر به بهبود و نوآوری شده است. یک مثال خوب از این، کایزن است که با هدف بهبود فعالیت برای همه کارگران از طریق مشاوره و همکاری عمل میکند. این موضوع، شامل همه افراد از مدیر عامل تا کارگر فعال در یک سازمان می شود. چرخه این تکنیک مدیریت کیفیت جامع، مستلزم رویکرد برنامه، انجام ارزیابی های مورد نیاز و در نهایت عمل است. در واقع، در بسیاری از سازمان‌ها به کارگران این اختیار داده می‌شود که در صورت بروز هر گونه ناهنجاری شناسایی شده، اصلاحاتی را پیشنهاد دهند. شایان ذکر است که مفاهیمی مانند کایزن تنها در جایی قابل اجرا هستند که نیروی کار واقعاً انگیزه داشته باشد و نیروی کار دارای “رهبران” بیشتری نسبت به “مدیران” باشد که این موضوع می تواند به ایجاد نیروی کار نوآوری و الهام بخش نیز کمک کند.

4. رهبران ریسک می کنند، مدیران با احتیاط برنامه ریزی می کنند.

این یکی از پیچیده ترین بخش های رهبری، ریسک پذیر بودن است. رهبران، مستعد ریسک پذیری هستند که این مورد، یک شمشیر دو لبه است. آنها می توانند یک موفقیت بزرگ را برای سازمان رقم بزنند و یا به یک نتیجه وحشتناک منجر شوند! با این وجود، نمی توانید انتظار داشته باشید که بدون ریسک کردن، کاری پیشگامانه انجام دهید!

مشکل در ایجاد تعادل بین خطرات و پتانسیل بازیابی از یک تصمیم بد است و این همان کاری است که رهبران خوب، به بهترین شکل آنها را انجام می دهند. این بدان معنا نیست که بسیاری از رهبران مشهور برای هر موضوعی باید ریسک کنند ، که ممکن است نتیجه بدهد یا نه! نمونه بارز این نوع رهبری، جف بزوس است. بزوس با وجود داشتن شغلی پردرآمد در وال استریت، همه چیز خود را فدا کرد تا در سال 1994 یک کتابفروشی آنلاین به نام آمازون راه اندازی کند. این زمانی بود که استفاده از اینترنت کم بود و مردم تازه شروع به درک قدرت صنعت سایت و اینترنت کرده بودند. او نه تنها شغل خود را به عنوان معاون ارشد در D. E. Shaw ترک کرد، بلکه تجارتی را آغاز کرد که بعید بود برای سال‌های آینده سود واقعی برای او به همراه داشته باشد. در واقع، خود بزوس به سرمایه گذاران اولیه هشدار داد که احتمال 70 درصد ورشکستگی سرمایه گذاری او وجود دارد.

در حالی که مدیرانی که موفق به تبدیل شدن به رهبر نمی شوند محتاط هستند و این ممکن است برای بسیاری از افراد در حرفه آنها کارساز باشد. خطرات، احتمالاً پله هایی برای رهبران واقعی برای رسیدن به قله های موفقیت هستند.

بیشتر بدانید: 8 گام برای ایجاد فرهنگ سازمانی با عملکرد بالا

5. رهبران الهام بخش تغییر هستند، مدیران ثبات را به ارمغان می آورند.

در حالی که ریسک‌ها می‌توانند منجر به پاداش‌های بزرگ شوند، اما نیازی ندارید افراد زیادی در یک سازمان، با نگرش ریسک پذیر باشند! رهبران می توانند با شخصیت خود، الهام بخش تغییر باشند. با این حال، یک سازمان همچنین به افرادی نیاز دارد که ثبات را به ارمغان آورند و شامل افرادی می شود که بیشتر ریسک گریز هستند تا ریسک پذیر.

مدیران، در مقایسه با افرادی که دارای ویژگی های رهبری هستند، می توانند ریسک گریز باشندو این می تواند به ایجاد ثبات در سازمان شما کمک کند تا چرخ به آرامی برای یک سازمان حرکت کند. ترکیب مناسبی از افرادی که قادر به مدیریت مداوم روزانه و الهام بخشیدن به رهبران در یک سازمان هستند، می تواند یک موهبت باشد.

به عنوان مثال، بسیاری از سازمان ها دارای مدیرانی هستند که یک محیط کاری پایدار را فراهم می کنند. در حالی که مدیران اغلب راه حل های نوآورانه ای ارائه می دهند و با جذابیت و آینده نگری خود به نیروی کار الهام می بخشند. علاوه بر این، رهبران می توانند به الهام بخشیدن به تغییر کمک کنند، به ویژه برای مقابله با مقاومت در برابر یک روش یا روش های جدید و تشویق به بهبود مستمر از طریق روش هایی مانند کایزن.

6. رهبران برای آینده برنامه ریزی می کنند، مدیران مسئولیت های فوری را بر عهده می گیرند.

هر سازمانی به رهبری نیاز دارد که بتواند از قبل فکر کند و شرایط در حال تغییر بازار را در نظر بگیرد. جف بزوس با یک فروشگاه خرده فروشی آنلاین شروع به کار کرد و آن را به بزرگترین فروشگاه اینترنتی در جهان تبدیل کرد. در واقع، فکر کردن به یک فروشگاه معمولی که محصولاتی به تنوع آمازون ارائه می دهد، بسیار سخت است.

این تغییر در اواسط دهه 90 که آمازون راه اندازی شد امکان پذیر نبود. با این حال، با گسترش استفاده از اینترنت، خرید و استفاده از آمازون نیز افزایش یافت. بزوس سال ها قبل از رونق اینترنت، این فرصت را شناسایی حرد. در حالی که یک مدیریت ثابت می تواند کمک کند تا کارها به خوبی پیش برود، این رهبر است که واقعاً آینده و جهت سازمان را متصور می‌شود.

 

دوره های رایگان دکتر افشین فاتح

 

7. رهبران فعال و مدیران واکنشی هستند.

اگر مشکل کار با مدیریت نالایق را داشته‌اید، می‌دانید که مدیران، به‌ویژه آنهایی که بینش یا مهارت کمی دارند، اغلب واکنش‌پذیر هستند. آنها در گوش دادن به زیردستان سخت کوش و شایسته خوب عمل نمیکنند و پس از ایجاد یک موقعیت یا اتفاق ناخوشایند، واکنش نشان می دهند. متأسفانه، بسیاری از مدیران شایسته که فاقد توانایی های رهبری هستند، همین کار را نیز نکرار می کنند. این موضوع به نوبه خود، منجر به ابتکارات کمتر و اسناد یک سیستم مسدود می شود که در آن حتی یک تغییر جزئی، می تواند منجر به خرابی شود.

برعکس، رهبران فعال هستند و نیروی کار را با انگیزه و آماده برای عبور از تنگناها نگه می دارند. مدیران اغلب ممکن است فاقد سازگاری رهبری موقعیتی باشند، که می تواند به آنها کمک کند تا زیردستان خود را با توجه به موقعیت و نیازهای متغیر بازار شکل دهند. به همین دلیل است که وقتی بسیاری از افراد در مدیریت به مشکل میخورند، به روسای خود نگاه می‌کنند و از آنها کمک می‌کنند تا کارها را پیش ببرند، دقیقا مانند یک رهبر!

بیشتر بدانید: وبینار چیست و چگونه برگزار می شود؟

 

جالب اینجاست که بسیاری از اوقات این نوع رهبری از اعضای تیم های جوان الهام گرفته می شود که به دلیل شایستگی، هوش، سخت کوشی و شخصیتی فعال و جذاب گ، می توانند در نهایت نسبت به روسای خود احترام بیشتری داشته باشند.

 

8. رهبران ارزش های مشترک ایجاد می کنند، مدیران بر مدیریت نیروی کار تمرکز می کنند.

آنچه بسیاری از سازمان های مدرن را به حرکت در می آورد، ارزش های مشترک است. در حالی که مدیران می توانند بر مدیریت نیروی کار تمرکز کنند، رهبران ارزش های مشترک ایجاد می کنند و فرهنگ شرکت را الهام می بخشند. رهبران ارزش‌هایی را القا می‌کنند که سازمان را به حرکت در می‌آورد و کارکنان را برای حرکت رو به جلو برای دستیابی به اهداف مورد نظر تشویق می‌کند. ارزش‌های مشترک با اهداف یک سازمان همگام‌سازی می‌شوند و اغلب به عنوان شعارهایی شناخته می‌شوند که می‌توانند به بهبود نیروی کار کمک کنند. اما برخی از مدیران توانایی ایجاد ارزش های خود را ندارند، زیرا برای انجام این کار بسیار کوته بین هستند یا به سختی می توانند حمایت کافی برای ایجاد محیطی را انجام دهند که بتواند الهام بخش تغییر باشد.

بیشتر بدانید: وقتی کارمند اشتباه میکند، باید چه واکنشی نشان داد؟

9. رهبران انگیزه می دهند، مدیران آموزش می دهند.

وقتی رئیستان از شما می خواهد کاری را انجام دهید، یکی از این دو احساس را دارید. اول اینکه ممکن است بخواهید کار را به نحوی انجام دهید که تماماً مربوط به دریافت دستمزد برای کارتان است و صرفا دید مالی نسبت به آن کار دارید.

دوم، اینکه ممکن است بخواهید کار را با کمال کیفیت انجام دهید، زیرا نمی‌خواهید رئیستان را ناراحت و سرنگون کنید و می‌خواهید او شما را فردی قابل اعتماد بداند. قطعا در این نوع از انجام کار، یک ویژگی درونی در نیرو نهفته است که اغلب برای ایجاد این ویژگی، نیروی شما نیاز به انگیزه دارد.

 

در حالی که بسیاری از کارکنان جدید در یک سازمان ممکن است در ابتدای کار جدید، نگرش دوم را داشته باشند، انگیزه آنها می تواند به سرعت در پی رهبری ضعیف، عدم تشویق، سیاست های اشتباه کوچک در محل کار و عوامل متعدد دیگر کاهش یابد.

یک رهبر می داند که چگونه کارکنان خود را با انگیزه نگه دارد و آنها را از یک محیط سمی دور نگه کند. آنها سعی می کنند نیازهای کارکنان را در سطح شخصی برآورده کنند و امتیازاتی را ارائه دهند که ممکن است آنها را با انگیزه نگه دارد. به عنوان مثال، یک سازمان ممکن است سهام شرکت، محیط کاری صمیمی، بیمه درمانی خوب، پاداش سالانه و سایر امتیازات را برای حفظ انگیزه به نفع سازمان را ارائه دهد. به طور مشابه، مکانیسم تنبیه می تواند تضمین کند که کارکنان احساس می کنند موظف به رعایت آن هستند. البته اگر به درستی اجرا شود! روشی که بیشتر به عنوان رهبری معاملاتی شناخته می شود.

یک رهبر می تواند احساسی را القا کند که به کارمند این احساس را بدهد که گویی سهم شخصی در آن کسب و کار دارد. برخی حتی بدون اینکه بتوانند چیز زیادی از نظر مالی به زیردستان خود ارائه دهند، این کار را به خوبی انجام می دهند. اینگونه است که اکثر شرکت های موفق به عنوان استارت آپ شروع می شوند.

بیشتر بدانید:بیزینس کوچینگ چیست؟

10. رهبران کاریزماتیک هستند، اما مدیران آموزنده.

افرادی در دفتر هستند که هر روز با آنها احوالپرسی می کنید و سپس افرادی هستند که همه دوست دارند در کنارشان باشند. برخی از افراد، حال و هوایی دارند که می تواند دیگران را خوشحال و هیجان زده کند. این حس یک رهبر واقعی است. حس شوخ طبعی، دانش تخصصی و شخصیتی مطمئن؛ همه این چیزها الهام بخش مردم است و رهبران اغلب بیش از یکی از این ویژگی ها را دارند. افراد بدون توجه به سبک رهبری آنها می توانند از جذابیت لذت ببرند. یک رهبر، با وجود اعمال سبک رهبری استبدادی، می تواند کاریزماتیک نیز باشد. با این حال، سایر سبک های رهبری به احتمال زیاد جذابیت بیشتری دارند، مانند فردی که سبک رهبری استراتژیک، سبک رهبری تحول آفرین، سبک رهبری تیمی یا سبک رهبری بین فرهنگی را اجرا می کند. شاید سخت‌ترین روش، سبک رهبری دموکراتیک باشد، زیرا راضی نگه داشتن افراد متعدد و مایل به دنبال کردن شما با انگیزه بالا، چیزی جز هنر نیست!

 

بیشتر بدانید: مراحل مدیریت استراتژیک چیست؟

نتیجه گیری تفاوت رهبری و مدیریت

یک رهبر، با موقعیتش در سلسله مراتب تعریف نمی شود، بلکه یک رهبری، نوعی نگرش در کار و سازمان است، توانایی رهبری و الهام بخشیدن به دیگران است که رهبر را می سازد. شما ممکن است ویژگی های رهبری بیشتری را در یک عضو جوان نیروی کار پیدا کنید تا یک مدیر عامل کسل کننده که توانایی رهبری مناسب سازمان را ندارد. در واقع، یافتن افرادی در پست های رهبری که فاقد توانایی رهبری هستند، در سازمان های کنونی، خیلی هم غیر معمول نیست! این افراد اغلب ممکن است در نهایت به دیگران تکیه کنند تا نقش رهبری را برای آنها انجام دهند یا ممکن است در نهایت سازمانی را به دلیل بی کفایتی خود، به ورشکستگی برسانند. بسیاری از سازمان های دولتی یا نیمه دولتی از سراسر جهان با این معضل مواجه شده اند. در این گونه سازمان های انحصاری، غالباً فقدان رهبری از سوی مدیریت عالی وجود دارد که سازمان را ناکارآمد می کند. بقای این سازمان ها در پی رقابت بخش خصوصی، بسیار دشوار خواهد بود. نگاهی اجمالی به اکثر اپراتورهای مخابراتی دولتی از سراسر جهان نیز این موضوع را خیلی شفاف تر به شما نشان می دهد. تعداد بسیار کمی از شرکت های مخابراتی دولتی قادر به ایجاد تنوع در زمان برای تغییر از تلفن ثابت به فناوری بی سیم بودند.

این منجر شد که بسیاری از این سازمان ها با کمک های مالی دولتی کار کنند یا با خسارات سنگین مواجه شوند.

رهبری، خصوصیتی است که با موقعیتی که فرد می تواند در یک سازمان به دست آورد تعریف نمی شود، بلکه قابلیتی است که بر اساس نحوه ارائه نتایج دلخواه و الهام بخشیدن به دیگران به راحتی قابل تشخیص است. این بدان معنا نیست که افرادی که فاقد ویژگی های رهبری هستند بی ارزش اند! جهان همیشه به رهبران الهام بخش و همچنین افرادی نیاز خواهد داشت که با ریسک گریزی و ایجاد ثبات برای سازمان ها از طریق مدیریت پایدار خود، ثبات را ارائه دهند.

 

منبع:

https://slidemodel.com/

امتیازات post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم عضویت در خبرنامه :

با عضویت در خبرنامه از آخرین اخبار آکادمی دکتر افشین فاتح با خبر شوید

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :