جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نگاهی به سرگذشت هنری فورد و آموزه‌های او در کسب و کار

جف بزوس: کسی که ثابت کرد بدون شکست، پیروزی بی‌معناست!

برای هر کسی که در دنیای کسب و کار فعالیت می‌کند، «هنری فورد» می‌تواند اسطوره و یا الگویی بی‌مانند باشد؛ زیرا که او با سال‌ها تلاش و کوشش و استفاده از هوش و استراتژی، توانست نه تنها در آمریکا، بلکه در کل دنیا، اسم و رسمی بر هم بزند و نامش، شهره‌ی آفاق شود. فورد را شاید همه به عنوان تولیدکننده اولین خودروی اقتصادی دنیا بشناسند، اما کمتر کسی هست که از زندگی پرفراز و نشیب و سرگذشت هیجان‌انگیز او آگاهی داشته باشد.

امروز، ما در این مقاله از «وبسایت آموزشی افشین فاتح» قصد داریم تا نگاهی به زندگی هنری فورد داشته باشیم، با سرگذشت او آشنا شویم، از افکار و استراتژی‌ها و تصمیماتش در دنیای کسب و کار آگاه شویم و در نهایت نیز، آموزه‌هایی که از او برای رشد و پیشرفت هر کاری باقی‌ مانده است را در کنار هم، مطالعه نماییم. باید بدانید که در بیزینس کوچینگ، آشنایی با زندگانی بزرگان ارزش بسیاری دارد و همیشه بر آن تاکید می‌شود؛ زیرا که در حقیقت، زندگی همین افراد است که می‌تواند به زندگی افراد عادی، سمت و سو بدهد و آنان را به افراد موفق تبدیل کند.

[block id=”register-free”]

سرگذشت هنری فورد در یک نگاه

زندگی هیچ یک از بزرگان در دنیای کسب و کار، مسیری راست و مستقیم نبوده است و چالش و پیچ و خم و اندر، بسیار داشته است. به خصوص در زندگی فورد که از این فراز و نشیب‌ها بسیار می‌توان یافت. فورد در سال 1863 در ایالت میشیگان آمریکا چشم به جهان گشود و در نهایت، در سال 1947 نیز، درست در همان ایالت، فوت کرد. زندگی پرماجرای او، تنها با یک علاقه شروع شد؛ همین علاقه، بدون شک مهم‌ترین محرک او برای خلق این داستان بود.

  • سال 1863: تولد در روستایی نزدیک به ایالت میشیگان
  • سال 1875: دوران نوجوانی، گذراندن اوقات در کارگاه شخصی خودش و شروع علاقه به تکنولوژی
  • سال 1878: ساخت اولین موتور بخار شخصی
  • سال 1879: مهاجرت به شهر دیتوریت، شروع کارآموزی در کارگاه ماشین‌آلات
  • سال 1889: آشنایی با اولین موتور بنزینی و طرز کار آن
  • سال 1891: آشنایی با ادیسون و شروع به کار در شرکت او
  • سال 1893: ترفیع مقام به عنوان مهندس ارشد و ساخت اولین موتور بنزینی
  • سال 1897: ساخت اولین خودروی ساده با اسم چهارچرخ و فروش آن
  • سال 1899: خروج از شرکت ادیسون و تاسیس «شرکت اتومبیل دیترویت»
  • سال 1901: اولین شکست او، تعطیل کردن شرکت به دلیل عدم توانایی در تولید انبوه
  • سال 1901: ساخت سریع‌ترین اتومبیل رالی آمریکا و تاسیس «شرکت هنری فورد» به دنبال آن
  • سال 1902: دومین شکست بزرگ فورد و ترک شرکت خودش، به دلیل اختلاف با سهامداران
  • سال 1903: اقدام به ساخت اتومبیل اقتصادی و تاسیس «شرکت فورد موتور»
  • سال 1907: به راه انداختن خط مونتاژ و افزایش 5 برابری تولید خودرو
  • سال 1913: توسعه مجدد خط مونتاژ و کاهش زمان تولید هر خودرو به یک دهم
  • سال 1916: افزایش ظرفیت تولید شرکت به 500 هزار دستگاه
  • سال 1918: اوج شهرت و موفقیت هنری فورد، تصرف بیشتر از نصف بازار اتومبیل آمریکا

نقطه عطف زندگی فورد؛ دوستی با ادیسون

بدون شک بزرگترین نقطه عطف در زندگی هنری فورد، دوستی و آشنایی او با ادیسون است. شاید اگر این دوستی رخ نمی‌داد، فورد هم تا به این اندازه به شهرت و موفقیت دست پیدا نمی‌کرد. اما داستان این دوستی چیست؟ جواب بسیار ساده است؛ موتور بنزینی! همین موتور، توانست دوستی جالبی را میان این دو غول دنیای کسب و کار و تکنولوژی، آغاز کند.

همانطور که گفتیم، موتور بنزینی عامل این دوستی شد. هنری فورد به صورت کاملا تصادفی با موتور بنزینی و مزایای بی‌نظیر و بدیع آن آشنا شد و برای اینکه بتواند خودش شخصا این موتورها را به کار بگیرد، بسیار مشتاق بود. اما از آنجایی که هیچ تجربه‌ای در استفاده از موتور بنزینی نداشت، مجبور شد تا دوره‌ای کارآموزی، در شرکت برق ادیسون بگذراند. شرکت برق ادیسون، با استفاده از نیروی بخار آب، برای قسمتی از شهر دیترویت الکتریسته تولید می‌کرد و خب هنری فورد هم تا آن زمان، در استفاده از موتورهای بخار، استاد و صاحب‌نظر به حساب می‌آمد.

اما این تازه شروع کار بود. او دو سال در آن شرکت زمان صرف کرد، ترفیع گرفت و در نهایت، بالاخره موفق شد تا اولین موتور بنزینی خودش را بسازد. او برای این موتور بنزینی، آرزوها در سر داشت و قصد داشت تا بتواند روزی آن را به تولید انبوه رسانده، کالسکه‌های بدون اسب تولید کند. پس از پستی‌ها و بلندی‌های فراوان، قرض کردن سرمایه از دوست و آشنا، هنری فورد بالاخره موتور بنزینی را به چهارچرخ تبدیل کرد و در سال 1897، آن را به قیمت دویست دلار به فروش رساند.

اولین شکست هنری فورد

در سال 1899، هنری فورد از شرکت ادیسون استعفا دارد و باز هم با سرمایه‌ای که به کمک دیگران جمع‌آوری شده بود، قصد داشت تا دست به کاری بزند. او در اولین قدم، شرکت اتومبیل دیترویت را تاسیس کرد. با آرزوهایی که در سر داشت، انتظار می‌رفت که بتوانید در عرض کمتر از دو سه سال، به موفقیت بزرگی دست پیدا کند؛ اما کار به عنوان یک تولیدکننده، از آن چیزی که فکر می‌کرد برایش سخت‌تر و چالش برانگیز تر بود.

اولین خودروی هنری فورد، خودرویی ساده بود به اسم: دلیوِری واگن. او فکر می‌کرد که ساخت این خودرو ساده، بسیار آسان است و می‌تواند در عرض یک سال، تعداد زیادی از آن را تولید کرده، به ثروتمندان و اعیان شهر بفروشد؛ اما در حقیقت اشتباه فکر می‌کرد. نکته‌ی کار اینجا بود که بسیاری از قطعات این خودرو، توسط کارخانه‌های دیگر تولید می‌شد و وظیفه عمده شرکت فورد، تنها سرهم بندی آن قطعات بود. همین عامل باعث می‌شد که اگر قطعات دیر به دستش برسد، خلل بزرگی به کارش وارد شود.

برخلاف انتظار هنری فورد، او توانست در عرض 2 سال، کمتر از 20 ماشین تولید کند! همین موضوع، باعث ورشکستی فورد شد و او نیز برای جلوگیری از ضرر بیشتر، کارخانه را در سال 1901، تعطیل کرد. و این اولین شکست هنری فورد بود.

دومین شکست هنری فورد

هنری فورد بعد از شکست اول، به قول معروف خودش را بسیار سریع جمع و جور کرد و توانست در همان سال، به کمک یکی از دوستانش، پا به عرصه طراحی ماشین‌های مسابقه‌ای بگذارد. او همچون ققنوسی از زیر خاکستر برخاست و با طراحی سریع‌ترین ماشین مسابقه‌ای آمریکا شهرتی بیشتر از قبل برای خودش دست و پا کند و اینبار، حتی قدرتمندتر از قبل، به دنیای کسب و کار بازگردد.

همان سهامدارنی که شرکت اتومبیل فورد را حمایت کرده بودند، باز هم به سراغ هنری فورد رفتند و با اتکا به همین موفقیت اخیرش، دوباره برای سرمایه‌گذاری در شرکت جدید او، ترغیب شدند. هنری فورد هم به طبع از فرصت استفاده کرد و توانست با تاسیس «شرکت هنری فورد» به نام خودش؛ جانی دوباره بگیرد. اینبار خودش هم علاوه مهندس ارشد، سرمایه‌گذار شرکت هم بود و حدود 15 درصد از سهام، به نام خودش بود.

اما دیری نپایید که برای طراحی اتومبیل رالی تازه‌اش، باز هم به موانع متعددی برخورد کرد. این بار، مسئله، بر سر مسائل مالی بود و فورد که قصد داشت سهامداران برای سرمایه‌ای بیشتر از حد توان آن‌ها راضی کند، ناکام ماند و به دنبال آن، مجبور شد تا از شرکتی که خودش تاسیس کرده بود و به نام خودش بود، خارج شود. بسیاری از بزرگان، این ماجرا را دومین شکست هنری فورد می‌دانند. جالب است بدانید که این شرکت، بعدا به شرکت «کادیلاک» تغییر نام داد.

هنری فورد در سال 1903، شرکت تازه‌ای را با نام «شرکت فورد موتور» به راه انداخت و از آن زمان به بعد، موفقیت‌های پی در پی‌اش آغاز شد. خط مونتاژ منحصر به فرد خودش را طراحی کرد، و بالاخره در سال 1918، با نوآوری‌های منحصر به فرد خود، توانست بیشتر از نصف بازار اتومبیل آمریکا را زیر سلطه خود درآورد.

آموزه‌های هنری فورد برای دنیای کسب و کار

همانطور که پیشتر مطالعه کردید، زندگی حرفه‌ای هنری فورد، پر بود از فراز و نشیب و حتی در این مسیر، دو شکست بزرگ را نیز تجربه کرد و مجبور شد تا دوباره، همه چیز را از صفر آغاز کند. تجربه‌ی کاری او در دنیای بزرگ بیزینس، باعث شده است تا بتوانیم 5 درس بزرگ را از آن استخراج کنیم.

آموزه های هنری فورد برای دنیای کسب و کار، به شرح زیر هستند:

1. شناخت دقیق و کامل بازار

اولین درس هنری فورد به ما، شناخت بازار هدف است و بر این موضوع، در علم بازاریابی، تاکید بسیاری وجود دارد. فورد به ما یاد می‌دهد که چگونه نیاز مشتری را شناسایی کنیم، چگونه بر روی بازار هدف تحقیق کنیم و چگونه از بازار و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنیم، آمار جامع و دقیقی به دست آوریم. شناخت بازار، باعث می‌شود که به مشتری، همان چیزی را بدهیم که می‌خواهد؛ به قول معروف، پیشنهادی به او خواهیم داد که نتواند رد کند!

2. توجه ویژه به بهره‌وری

فورد ادعا می‌کرد که بهره‌وری، پادشاه است. او اعتقاد داشت که موفقیت زمانی اتفاق می‌افتذ که دیگران، در حال وقت تلف کردن هستند. او از همین اصل، در طراحی خط تولیدش استفاده کرد و سعی کرد تا جای ممکن، با کاهش زمان تولید هر خودرو، بهره‌وری تا را بیشتری اندازه ممکن، افزایش دهد. برای اینکه بتوانیم بهره‌وری افزایش دهیم، باید به جای سخت کار کردن، هوشمندانه کار کنیم؛ و هر از راهکاری برای افزایش بازدهی، استفاده نماییم.

3. تمرکز بر کیفیت

هنری فورد می‌گفت که کیفیت واقعی، زمانی اتفاق می‌افتد که کار را حتی در زمانی که کسی حواسش به ما نیست نیز، به درست‌ترین شکل ممکن انجام دهیم. او بر کیفیت محصولاتی که تولید می‌کرد، حساسیت بسیاری داشت و از آنجایی که یکبار به دلیل همین کیفیت پایین شکست خورده بود، در دفعات بعد حسابی به این موضوع توجه می‌کرد. کیفیت، اولویت کار هنری فورد بود و شاید این یکی از مهم‌ترین آموزه‌های او باشد. به علاوه، در این راه، آزمایش را نیز عنصر مهمی برای افزایش کیفیت می‌دانست.

4. هیچ کاری سخت نیست

از جملات هنری فورد این است که می‌گفت، هیچ کاری هیچوقت آنقدرها هم مشکل نیست؛ در حقیقت هیچوقت مشکل بزرگی وجود ندارد و تنها چند مشکل کوچک وجود دارد. از مهم‌ترین آموزه های هنری فورد نیز دقیقا همین موضوع است که از انجام کارها نترسیم؛ زیرا هیچ کاری سخت نیست و کاری وجود ندارد که اگر بخواهیم، نتوانیم انجامش دهیم. او به ما می‌آموزد که برای پیشرفت، کار را قدم به قدم جلو ببریم، از آینده نترسیم و از سپردن کارها به دیگران نیز، ابایی نداشته باشیم.

5. راضی نگه داشتن کارمندان

و در نهایت، به عنوان آخرین درس از درس های هنری فورد، این است که: کیفیت باید بالا باشد، قیمت پایین باشد و حقوق کارمند، از همه چیز بیشتر باشد. او خوب می‌دانست که شادی و رضایت کارمندان، تا چه اندازه می‌تواند در رشد و پیشرفت کسب و کار مفید و موثر باشد. از همین روی، راهکارهای بسیاری را برای تحقق این هدف، به کار می‌گرفت. فورد در این باره به ما می‌آموزد که: روی کارمندان خود سرمایه‌گذاری کنیم، چگونه به بهترین شکل حقوق آن‌ها را افزایش دهیم، و در نهایت چگونه یک فرهنگ سازمانی مثبت را توسعه ببخشیم.

[block id=”comment”]

 

3.7/5 - (3 امتیاز)

6 پاسخ

  1. از شناسایی بازار هدف زیاد شنیده بودم؛ ولی هیچ وقت فکر نمی‌کردم که به هنری فورد ربط پیدا کنه! ای کاش برای آشنایی با این موضوع، یه کم بیشتر توضیح می‌دادین 

    1. درود دوست عزیز. به هنگام تحقیق برای نوشتن این مقاله، این موضوع برای خود ما نیز بسیار جالب بود. اما جالب‌تر آنکه، ما پیشتر درباره شناسایی و شناخت بازار هدف مقاله‌ی جامعی را آماده کرده‌ایم؛ برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، می‌توانید مقاله راه و چاه شناسایی بازار هدف را مطالعه فرمایید!

  2. هنری فورد همیشه برای من الگو بوده. چون من هم دقیقا مثل اون به تکنولوژی و خودروسازی علاقه دارم. امیدوارم بتونم حداقل به اندازه نصف اون به موفقیت برسم!

    1. درود دوست عزیز. چراکه نه؟! همانطور که فورد می‌گوید، هیچ کاری آنقدرها هم سخت نیست! برای اینکه بتوانید کاری را شروع کنید، نقطه اوج آن را تصور نکنید تا دلسرد نشوید؛ در عوض آرام آرام و پله پله وارد آن کار شوید و به تدریج، خواهید دید که چگونه مسیر ترقی را پشت سر خواهید گذاشت.

  3. فورد زندگی جالبی داشته! هیچوقت نمی‌دونستم حتی اونم اینطوری شکست خورده. البته از حق نگذریم، شکست‌هایی که داشت اونقدرها هم بزرگ نبودن!

    1. درود دوست عزیز. شکست و بازگشت به خانه اول، در زندگی هر فرد مشهور و موفقی وجود دارد و اصلا بدون این شکست‌ها، موفقیت معنایی ندارد. به نظر ما، هر اتفاقی که باعث شود از پیشرفت، عقب‌نشینی کنیم و مجبور باشیم همه چیز را از نو و از صفر آغاز کنیم، خود شکستی بزرگ است؛ به علاوه، هیچ یک ما، جای هنری فورد نبوده‌ایم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *