جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

داستان زندگی پرویز امیدیار؛ بنیان‌گذار ایرانی eBay

پرویز امیدیار

اگر این اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها جف بزوس و بیل گیتس و مارک زاکربرگ دارند، ما هم پرویز امیدیار را داریم! پرویز یا همان پیِر (Pierre) امیدیار، موسس ایرانی و بنیان‌گذار وبسایت eBay، نه تنها در خلاقیت و نوآوری و ابداع با این بزرگان برابری می‌کند، بلکه درست به قدر همان افراد نیز، ثروتمند است و امروزه، نامش در کنار همان بیل گیتس، در فهرست 40 میلیاردر دنیا می‌درخشد.

و البته باز هم پای همان داستان همیشگی در میان است؛ ثروتمندان و بزرگان کسب و کار و کارآفرینی در تمام دنیا شناخته شده هستند و بزرگان و مغزهای متفکر ما، حتی در داخل ایران هم ناشناخته هستند و این داستان، درد و غم بسیاری در خود نهفته دارد. لذا دقیقا به همین دلیل است که ما، یعنی وبسایت آموزشی «افشین فاتح»، وظیفه حرفه‌ای خود می‌دانیم تا به مربیان بیزینس کوچینگ، شما را با این بزرگان و افراد ماندگار، آشنا سازیم.

[block id=”register-free”]

گفتار امروز، شرح ماجرای زندگی پیر امیدیار است؛ کسی که شاید در ایران متولد نشده و زندگی نکرده باشد، اما خون ایرانی در رگ‌هایش جاری است و همیشه و هر زمان، افتخاری است برای ما ایرانی‌ها. امروز، داستان زندگی او را می‌خوانیم و می‌بینیم که او از کجا و از چه جایگاهی کارش را شروع کرد، و در نهایت به کجا رسید و اکنون در چه جایگاهی قرار دارد.

سال به سال با پیر امیدیار

قبل از آنکه به سراغ معرفی پرویز امیدیار برویم، بد نیست که نیم نگاهی، به ماجراهای هرسالۀ زندگی او داشته باشیم. در ادامه، بزرگترین شاخص‌‌ترین فعالیت‌های این کارآفرین بزرگ را مشاهده خواهید کرد:

فعالیت های پرویز امیدیار

  • در سال 1967: پرویز مراد امیدیار، در پاریس چشم به جهان گشود.
  • در سال 1973: همراه با خانواده و در 6 سالگی، به آمریکا مهاجرت کرد.
  • در سال 1988: در دانشگاه TUFTS شروع به تحصیل در رشته کامپیوتر کرد.
  • در سال 1991: به عنوانی جوانی کم سن و سال، اولین استارت‌آپش را تاسیس کرد. (Ink Development corp.)
  • در سال 1995: عاشق شد و برای کمک به عشق خود، وبسایت حراجی آنلاین راه انداخت.
  • در سال 1997: همان سایت حراج، به پربازدیدترین سایت حراجی دنیا تبدیل شد و نامش نیز به eBay تغییر پیدا کرد.
  • در سال 1988: این وبسایت که دیگر برای خودش شرکت بزرگی بود، وارد بازار بورس شد.
  • در همان سال: شخصی به اسم Meg Whiteman به عنوان مدیر اجرایی eBay شروع به کار کرد.
  • در سال 2002: این شرکت، حال اسم و رسمی داشت و توانست PayPal را نیز بخرد.
  • در سال 2004: همراه با همسرش، «امیدیار نتوورک» را راه اندخته و به کار خیریه هم مشغول شد.
  • و در حال حاضر: او با 23 میلیارد دلار ثروت خالص، جز ثروتمندترین افراد دنیاست و البته 5 درصد از سهام eBay را نیز در دست دارد.

پیر امیدیار کیست؟

اگر خودتان این بزرگمرد را می‌شناسید که فبها، اما اگر تا به الان فقط اسمش را شنیده‌اید، بهتر است که این بخش را با دقت بیشتری مطالعه کنید.

پیر امیدیار (Pierre Omidyar) یا با نام اصلی‌اش «پرویز مراد امیدیار» موسس وبسایت eBay است. این وبسایت، بزرگترین حراجی آنلاین در دنیاست و طبق آخرین آمار منتشر شده، بیشتر از 12700 کارمند را در زیرمجموعه خود داراست. پیر امیدیار، موسس این وبسایت، درست مثل بیل گیتس، جف بزوس، مارک زاکربرگ و… تنها جوانی بود که به کامپیوتر و برنامه‌نویسی علاقه داشت. در حقیقت، او در کنار همین افراد نامبرده، به جز علاقه و اشتیاق آتشین و انگیزه فولادی، چیز دیگری در بساط نداشت.

همین اشتیاق و انگیزه به برنامه‌نویسی و البته در کنار آن اندکی خلاقیت، باعث شد که او در 28 سالگی، به دنبال رویا و هدفش بیفتد و در نهایت پس از مدت کمی در 31 سالگی، در فهرست ثروتمندترین افراد دنیا، قرار بگیرد. او نه تنها eBay را به وجود آورد، بلکه در ادامه بلند‌پروازی‌هایش، شبکه امیدیار (نتوورک) و فرست لوک مدیا (First Look Media) و… را نیز پایه‌گذاری کند.

پرویز امیدیار درباره‌ جایگاه امروزش، چنین ادعا می‌کند که:

«من هیچوقت فکر نمی‌کردم که روزی شرکتی را تاسیس کنم که تا این اندازه، به شهرت و موفقیت برسد؛ تنها انگیزه و علاقه من این بود که با فناوری‌های جدید و تازه کار کنم. حقیقتش آن است که من eBay را فقط برای سرگرمی و به صورت آزمایشی راه انداختم، چون که کنارش شغل خودم را هم داشتم…»

سال‌های کودکی و جوانی

پرویز مراد امیدیار، در فرانسه به دنیا آمد؛ شهر عشق و تاریخ و زیبایی. مادر او استاد زبانشناسی در دانشگاه سوربن بود و پدرش نیز جراح اورولوژیست بود. تا شش سالگی، او همراه با خانواده در پاریس زندگی می‌کرد، اما بعد از آن، به دلیل پیشنهاد کاری پدرش در بیمارستانی ایالت مریلند، همگی به به آمریکا مهاجرت کرده و زندگی تازه‌ای را در آنجا آغاز نمودند.

پیر امیدیار از همان کودکی، به کامپیوتر و برنامه‌نویسی، علاقه بسیاری داشت و همین علاقه، او را به نوعی از درس و مدرسه انداخته بود و همه را نیز ذله کرده بود! از کلاس نهم، این علاقه به اوج خودش رسید، او به قول معروف، کلاس‌های مدرسه را می‌پیچاند (!) و به جایش به لابراتوار مدرسه‌اش می‌رفت و در آنجا، علاقه‌اش را با کامپیوتر، ارضا می‌کرد. مدیر مدرسه هم که این میزان از علاقه و اشتیاق را می‌دید، از آن را در جهت مفیدی به کار گرفت و سعی کرد که آن را هدایت کرده و پروش دهد. به همین دلیل، پیر امیدیار را موظف کرد تا یک برنامه برای چاپ فهرست کتاب‌های کتابخانه مدرسه، طراحی کند.

مسیر شغلی پیر امیدیار از همانجا آغاز شد و او در ازای نوشتن برنامه برای کتابخانه، ساعتی 6 دلار دستمزد می‌گرفت. او همین مسیر را ادامه داد و در نهایت، در دانشگاه Tufts، در رشته کامپیوتر، به تحصیل پرداخت. بعد از فارغ التحصیلی، او در یکی از شرکت‌های زیرمجموعه اپل به نام «Claris» مشغول به کار شد.

ماجرای اولین استارتاپ

پیر امیدیار اکنون تجربه‌ی کاری قابل قبولی داشت، زیرا که هم در دوران دانشگاه مرتبط با رشته‌اش کار کرده بود، هم بعد از فارغ التحصیلی‌اش. اکنون زمان آن بود تا از این تجربه، به نحو احسن بهره بگیرد و خودی نشان دهد. در سال 1991، او به همراه سه نفر دیگر از دوستانش، استارتاپی را به اسم « Ink Development Corp » راه‌اندازی کردند و این کار، اولین کار رسمی پیر امیدیار به حساب می‌آمد.

پرویز امیدیار در شرکت

او در این شرکت، وظیفه برنامه‌نویسی برای اولین نسل از تبلت‌های قلمی (Pen-based Tablets) را برعهده داشت.

چند سال بعد از آن، پرویز امیدیار و دوستانش نام این استارتاپ را به «eShop» تغییر دادند. این شرکت تا سال 1996، تحت مالکیت پیر و دوستانش بود و بعد از آن، توسط مایکروسافت خریداری شد. خود پیر هم کار در آن شرکت را کنار گذاشت و به عنوان مهندسی توسعه دهنده خدمات، به شرکت « General Magic» مشغول به کار شد و مسیر تازه‌ای را آغاز کرد.

همان سال‌ها، سال‌های عاشقی پیر امیدیار نیز بود. او که در سانفرانسیسکو زندگی می‌کرد، برای اولین بار با همسرش یعنی پاملا کِر (Pamela Kerr) آشنا شد.

پاملا دانشجوی کارشناسی ارشد زیست‌شناسی بود و علاقه بسیاری به جمع‌کردن جعبه آب‌تبات‌های Pez داشت. پیر امیدیار که از این علاقه خبر داشت، یک بستر برای خرید و فروش جعبه این آب نبات فراهم کرد، تا دل پاملا را به دست بیاورد. از همین روی، در وبسایت شخصی‌اش، بخشی را به اسم « Auction Web » اضافه کرد که کارش به نوعی همان حراجی آنلاین بود. اینگونه، پاملا می‌توانست با افرادی که مثل خودش به جمع کردن جعبه آب نبات علاقه داشتند، ارتباط برقرار کند.

تولد و تاسیس eBay

هرچند که پیر امیدیار با هدف خرید و فروش جعبه آب تبات این قسمت از وبسایتش را راه‌اندازی کرده بود، اما در اصل، اولین کالایی که در آن به فروش رفت، یک اشاره‌گر لیزری بود؛ که از قضا کهنه و شکسته نیز بود. در کمال تعجب، این وسیله با اینکه شکسته بود، به فروش رفت و او حتی خودش هم باورش نمی‌شد که کسی حاضر شده برای چنین شی بی‌ارزشی، پول بپردازد. از همین روی، او تکلیف خودش را با خریدار روشن کرد و به او گفت که در برابر شکایت‌های آتی، هیچگونه مسئولیتی را قبول نخواهد کرد.

اما مسئله شکایت‌ها و نارضایتی‌ها، آنطور که پیر امیدیار فکر می‌کرد، آسان نبود. با گسترش و رشد بخش خرید و فروش وبسایت، شکایت‌ها نیز بیشتر و بیشتر می‌شدند و او برای اینکه از مشکلات آتی و ضررهای احتمالی جلوگیری کند، بخش تازه‌ای به اسم «Feedback Forum» به سایت اضافه کرد تا خریداران و فروشندگان، بتوانند در آن به تبادل نظر بپردازند.

بخش خرید و فروش و حراجی وبسایت، آنقدر مورد توجه قرار گرفت که دیگر وبسایت قبلی، پاسخگوی این حجم از کاربران نبود. به همین دلیل، پیر امیدیار تصمیم گرفت تا به طور کلی، یک وبسایت تازه برای این حراجی‌ها طراحی کند. وبسایت تازه تاسیس، با نام «eBay» شروع به کار کرد و در سال 1997، به یکی از پربازدیدترین وبسایت‌های آن روزگار تبدیل شد؛ زیرا که هر روز، بیشتر از 150 هزار کاربر از آن بازدید می‌کرد و بیشتر 795 هزار مزایده در آن شکل می‌گرفت.

درست یک سال بعد از این دستاوردهای بزرگ، شرکت eBay پا در دنیای بورس گذاشت. سهام این وبسایت برای فروش گذاشته شد و در ابتدا، پیر امیدیار فکر می‌کرد که ارزش هر سهام، در نهایت 18 دلار باشد، اما بر خلاف چیزی که او فکر می‌کرد، هر سهام بیشتر از 47 دلار فروخته شد. از همانجا بود که آرام آرام، ثروت و سرمایه به سمت پیر امیدیار سرازیر شد و بعد از 3 سال، او را به یکی از ثروتمندترین جوانان خودساخته آمریکا بدل کرد.

شبکه ebay پرویز امیدیار

شیوه متفاوت در مدیریت eBay

پیر امیدیار، خودش را یک رهبر نمی‌دانست! برخلاف بیل گیتس یا سایر کارآفرینان بزرگ و همتایان خودش، او به صراحت اعتراف می‌کرد که نمی‌تواند با دو دست، چهارتا هندوانه را نگه دارد!

او سطح توانایی‌های خودش را به خوبی می‌دانست، دیدگاهی منطقی و واقع‌گرایانه داشت و هیچ علاقه‌ای هم نداشت که هم به عنوان بنیان‌گذار eBay فعالیت کند، هم به عنوان مدیر آن. پیر امیدیار اینطور ادعا می‌کرد که کار او، خلاقیت و نوآوری است، نه مدیریت و رهبری؛ لذا برای اینکه بتواند شرکت را سر پا نگه دارد و آن را به بهترین شکل اداره کند، فردی به اسم مِگ وایتمن (Meg Whitman) را به عنوان مدیر اجرایی، استخدام کرد.

قبل از اینکه پیر امیدیار تمام مدیریت شرکت را به دست وایتمن سپرده و خودش کنار برود، تا حدودی مدیریت شرکت با او بود و به دلیل طر تفکری که در بالا به آن اشاره کردیم، شیوه‌ متفاوتی را نیز برای اداره و مدیریت eBay در پیش گرفته بود.

او خودش در بیان این رویکرد متفاوت، اینطور اظهار می‌کند که:

«به جای اینکه امر و نهی کنم، سعی می‌کنم به کارمندان خود کمک کنم تا مسیر و افق پیش رویشان را بهتر و شفاف‌تر درک کنند؛ این من نیستم که آن افق را محقق می‌کنم، بلکه کارمندان هستند که با دانش و تجریه و تخصص خود، آن اهداف را محقق می‌کنند. به نظر من، الهام‌بخش بودن برای کارمند، تاثیر به مراتب بیشتری نسبت به واگذاری وظایف و امر و نهی کردن دارد…»

بعد از اینکه یک سال از خروج پیر امیدیار از eBay گذشت، این وبسایت به دلیل مشکلات و نقص فنی، حدود 22 ساعت از دسترس خارج بود و تمام معاملات آن مختل شد. اما بعد از اینکه خطای به وجود آمده رفع شد، این شرکت تک تک با 10 نفر فروشنده فعال و کاربران تماس گرفت و از همه، معذرت‌خواهی کرد؛ با این هدف که ثابت کند برای این شرکت، چیزی باارزش‌تر از کاربر و مشتری، وجود ندارد.

موفقیت روزافزون eBay، تا شبکه خیریه امیدیار

موفقیت eBay تمامی نداشت و روز به روز پیشرفت می‌کرد؛ در سال 1998، این وبسایت بیشتر از 1.5 میلیون کاربر داشت و پیر امیدیار، از طریق آن در حدود 750 میلیون دلار درآمد داشت. درست یک سال بعد، یعنی در سال 1999، او توانست جایزه ملی کارآفرین سال را از آن خود کند. اما قرار نبود به همینجا محدود شود؛ بعد از آن، در سال 2000، این حراجی آنلاین باز هم گسترش پیدا کرد و بخش تازه، برای خرید و فروش اتومبیل به اسم «eBay Motors» به آن اضافه شد.

در سال 2002، در راستای افزایش امنیت و کنترل بر تراکنش‌ها و فرایندهای پرداختی، پرویز امیدیار شرکت PayPal را خریداری کرد. خرید این شرکت، موفقیت بسیار بزرگی برای eBay بود، زیرا که این شرکت، در حقیقت توسط ایلان ماسک و سایر کارآفرینان آن روزگار اداره می‌شد؛ طبیعی است که فعالیت این شرکت در زیرمجموعه eBay، نه تنها برای پیر امیدیار دستاورد بزرگی بود، بلکه ما نیز به عنوان ایرانی می‌توانیم به آن ببالیم.

eBay روز به روز پیشرفت می‌کرد و گسترده‌تر می‌شد، در سال 2008، توانست عنوان موفق‌ترین شرکت آمریکا را از آن خودش کند. اکنون، این شرکت نه تنها در آمریکا، بلکه در 32 کشور دیگر نیز در دسترس است و روزانه، ده‌ها میلیون‌ها نفر در آن به خرید و فروش می‌پردازند.

در سال 2004، پیر امیدیار و همسرش تصمیم گرفتند تا یک بنیاد خیریه راه‌اندازی کنند. آن‌ها نام این بنیاد خیریه را شبکه امیدیار یا همان «Omidyar Network» گذاشتند. همانطور که از نامش پیداست، این بنیاد شبکه‌ای است بسیار گسترده، که نه تنها خود امیدیار برای کمک به فقرا در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند، بلکه سرمایه‌گذاران دیگری نیز در آن وجود دارند.

در سال 2010، پیر امیدیار به همراه بیل گیتس و بسیاری دیگر از میلیاردرهای دنیا، سوگندی یاد کردند که نیمی از ثروت خود را به خیریه اهدا کنند. درست یک سال بعد از آن، او مدال «بشردوستی ماندگار» را به دست آورد که شاید بتوان آن را بزرگترین دستاورد پیر امیدیار، در زندگی‌ شخصی‌اش دانست.

[block id=”comment”]

5/5 - (3 امتیاز)

4 پاسخ

  1. زندگی پرویز امیدیار واقعا برام جالب بود. و متاسفانه من هم چندان با ایشون آشنا نبودم. رازهای موفقیت ایشون رو چطور خلاصه می‌کنید؟!؟

    1. درود دوست عزیز. اگر بخواهیم درباره رازهای موفقیت او صحبت کنیم، دلایل بسیاری را می‌توانیم مطرح کنیم، اما علاقه و انگیزه را شاید بتوان مهم‌ترین آن‌ها دانست. در کنار آن، نوآوری و خلاقیت نیز در درجه دوم قرار خواهند گرفت.

  2. مرسی از مقاله خوبی که واسمون حاضر کردید. یه سوال داشتم… استارت آپ ها، پیر امیدیار همین یه دونه ای بود که توی مقاله گفتید؟ یا بیشتر هم بودن؟؟

    1. درود دوست عزیز. بدون شک، استارتاپ‌هایی که پیر امیدیار آن‌ها را راه‌اندازی کرده است، بسیار بیشتر از همین یک و دو مورد است. مواردی که ما ذکر کردیم، تنها شاخص‌ترین‌ها هستند. در اصل، خود امیدیار اینطور ادعا می‌کند که یکی از دلایل موفقیت و ثروتش، راه‌اندازی همین استارتاپ‌ها و فروش آن‌ها به شرکت‌های بزرگی چون مایکروسافت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *